در دیده ی من...

متن مرتبط با «پریشانم» در سایت در دیده ی من... نوشته شده است

پریشانم... پریشانم...

  •  سخن دیگر نگفتی , ای سخن پرداز خاموشمفراموشت نمی کردم , چرا کردی فراموشم ؟ز سردی های خاک تیره , آغوشت چه می جویند ؟چه بد دیدی , چه بد دیدی ز گرمی های آغوشم ؟نه چشم بسته بگشایی , نه راه رفته باز آییبه مرگت بار تنهایی چه سنگین است بر دوشمبه جز در دیده ,پریشانم,پریشانم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها