همایِ اوجِ سعادت به دامِ ما
افتداگر تو را گذری بر مُقام ما افتدحباب وار براندازم از نشاط کلاهاگر ز رویِ تو عکسی به جامِ ما افتدشبی که ماهِ مراد از افق شود طالع
بُوَد که پرتوِ نوری به بامِ ما افتد؟به بارگاهِ تو چون باد را نباشد بارکی اتفاقِ مجالِ سلامِ ما افتدچو جان فدای لبش شد خیال میبستمکه قطرهای ز زلالش به کامِ ما افتدخیالِ زلفِ تو گفتا که جان وسیله مسازکز این شکار، فراوان به دامِ ما افتدبه ناامیدی از این در مرو، بزن فالیبُوَد که
قرعهٔ دولت به
نامِ ما افتدز خاکِ کوی تو هر گَه که دَم زند حافظنسیمِ گلشن جان در مشامِ ما افتد در دیده ی من......
ادامه مطلبما را در سایت در دیده ی من... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : bitobarayeto بازدید : 103 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1402 ساعت: 19:03