پریشانم... پریشانم...

ساخت وبلاگ
 سخن دیگر نگفتی , ای سخن پرداز خاموشم
فراموشت نمی کردم , چرا کردی فراموشم ؟

ز سردی های خاک تیره , آغوشت چه می جویند ؟
چه بد دیدی , چه بد دیدی ز گرمی های آغوشم ؟

نه چشم بسته بگشایی , نه راه رفته باز آیی
به مرگت بار تنهایی چه سنگین است بر دوشم

به جز در دیده ام , کی می پسندیدی سیاهی را ؟
نمی بینی مگر اکنون که سر تا پا سیه پوشم ؟

تو آگه کردی از لفظم , تو ساغر دادی از شعرم
به دلخواه تو می گویم, به فرمان تو می نوشم

نه با هوشم , نه بیهوشم , نه گریانم , نه خاموشم
همین دانم که می سوزم , همین دانم که می جوشم

پریشانم , پریشانم , چه می گویم ؟ نمیدانم

ز سودای تو حیرانم , چرا کردی فراموشم ؟

"سیمین بهبهانی"

چهارشنبه بیست و ششم مهر ۱۳۹۶ | 21:2 | MahNaz

در دیده ی من......
ما را در سایت در دیده ی من... دنبال می کنید

برچسب : پریشانم,پریشانم, نویسنده : bitobarayeto بازدید : 201 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1396 ساعت: 23:36