می رسم، اما سلام انگار یادم می رود

ساخت وبلاگ

می رسم، اما سلام انگار یادم می رود

شاعری آشفته ام هنجار یادم می رود

با دلم اینگونه عادت کن بیا بر دل نگیر

بعد از این هر چیز یا هر کار یادم می رود

من پر از دردم پر از دردم پر از دردم ولی

تا نگاهت می کنم انگار یادم می رود

راستی چندیست می خواهم بگویم بی شمار-

دوستت دارم، ولی هربار یادم می رود

مست و سرشاری ز عطر صبح، تا می بینمت

وحشت شبهای تلخ و تار یادم می رود

شب تو را در خواب می بینم همین را یادم است

قصه را تا می شوم بیدار یادم می رود

من پر از شور غزل های توأم اما چرا

تا به دستم می دهی خودکار یادم می رود؟!

"نجمه زارع"

در دیده ی من......
ما را در سایت در دیده ی من... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bitobarayeto بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1402 ساعت: 19:03