- من بهارم تو زمین
- چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
- صید منی شکار من گر چه ز دام جَستهای
- در نظر بازی ما بی خبران حیرانند
- پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
- می رسم، اما سلام انگار یادم می رود
- بُوَد که قرعهٔ دولت به نامِ ما افتد
- من از آن روز که در بند توام آزادم
- زیر مجموعه ی خودم هستم
- سر نه چیزیست که شایسته پای تو بود